هی روزگار...

چیزه خوبیه

هی روزگار...

چیزه خوبیه

amirooo

 ۱) یک نفر، یک دستش قطع شده بود و از این بابت خیلی ناراحت بود.یک روز که توی خیابون بوده،می بینه یک نفر که دو تا دستش قطع شده با حالت رقص توی خیابون داره راه میره. میره پیش طرف و بهش میگه: من که یک دستم قطع شده، کلی ناراحتم، ولی تو که دو تا دستت قطع شده، کلی شاد و شنگولی! بابا! عجب روحیه ای داری؛ یارو هم میگه: برو بابا! چیو روحیه دارم! کونم داره میخاره!!!!

  

۲)لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم، ازش میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ گوزی نتنِه باطلش کنه 

 

۳)لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره، جلسة اول از معلمش می پرسه: این چراغ رنگیه چیه؟! یارو میاد سرکارش بگذاره، میگه: این چراغ راهنماییه؛ وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن، وقتی زرده شهرستانی‌ها و قرمز هم مال لراست! خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده وقبول میشه، روز اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد میکنه. افسره داد میزنه: راننده پیکان، بزن کنار! لره سرشو از پنجره میاره بیرون، داد میزنه: لـُــرُم... مـــا لـُـــرُم!! افسره یک نگاه میندازه، میگه: باشه بابا...برو...برو 

 

۴)ترکه و لره رفته بودن شکار، ترکه از دور یک شیر میبینه، نشونه میگیره میزنه... تیرش خطا میره و میخوره به دم شیره. شیره هم شاکی میشه، میدوه طرفشون که خوارشونو سرویس کنه. ترکه جنگی میره بالای درخت، میبینه لره همینجور اون پایین واستاده، بهش میگه: بابا بیا بالا، الان میاد دهنتو سرویس میکنه. لره یک نگاهی بهش میکنه، میگه: برو گیتو بخور! مگه من زدم؟ 

 

۵)یک شب تلوزبون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن  

 

۶)لره با اتوبوس میره تهران خیلی توی راه بوده
وقتی میرسه به تــــهران میگه من دیگه ایران
برنمیگردم 

  

۷)یه کره خره از باباش می پرسه: خرا هم می تونن زن بگیرن؟ باباش میگه :آره اصولا خرها زن می گیرن!!!

 

۸) یه روز احمدی نژاد می ره چین و میگه: ما مشت محکمی بر دهان آمریکا می زنیم.چینی ها
هم میگن: صل علی محمد روح بروس لی آمد!!!!!!!!!!  

  

۹)ترکه تو سینما وسط نشسته بوده ، دست میکنه تو دماغش و
حسابی تمیزش میکنه اما نه دستمال داشته نه میتونسته بلند
بشه به غل دستیش میگه :
آقا لطفاً اینو دست به دست کن بمالش به دیوار

 

۱۰)یه روز 4 تا لر سوار آسانسور میشن هر کاری میکنن آسانسور حرکت نمیکنه .... یه مرده با کت شلوار و سامسونت میاد دکمه آسانسورو میزنه .... راه میفته ... یکی از لرا میگه : به افتخار آی راننده صلوات

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین جووون چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ق.ظ http://hoseinjoon.loxblog.com

واقعا نه به اون صلواتات نه به این جکات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد